به گزارش آژانس خبری بین المللی فرحت،فقر و بی چاره گی کودکان ما را با بیک مکتب به بوت پالیشی کشیده و بجای کتاب و قلم برس و رنگ بوت در آن بکسه هاست و سرگردان یک لقمه ی نان خشک در جاده های شهر است.
امروز چشمم به دو طفل خورد سن که بیک مکتب در پشت داشتند و در سرک قدم میزدند افتاد وقتی نزدیک تر شدم فهمیدم که این بیک به ظاهر مکتب است ولی در داخل آن خبری از قلم و کتاب و کتابجه نیست بلکه برس و رنگ است.
محبت و فهیم از آن برای پالش بوت های مردم از آن استفاده میکنند،پرسیدم چی کار میکنید هردو همزمان گفتند که بوت پالشی،پرسیدم روز چند عاید دارین محبت ۶ ساله که نسبت به فهمیم زیرکتر بود با بغض برایم گفت ۵۰ الی شصت افغانی.!
گفتم پدر و برادر بزرگ تان چی کار میکند گفت:برادرم بزرگ ما هم بوت پالشی میکند و پدرم کراچی دارد پرسیدم روز چند عاید دارین گفتند که پنجا ما دو نفر کار میکنم پنجا برادر دیگرم،شاید صد یا صد و پنجا هم پدرم و در فامیل ۹ نفر هستیم.
پدرم نان خشک میاورد نصف نصف برای همه ما و پول های مارا هم میگرد و یگان چیز دیگر میخرد باز با امو نصف نان میخوریم پرسیدم با نصف نان شکم تان سیر میشه گلویش را بغض شدید فشرد و آهی سنگینی کشید گفت بلی دانستم که آدم با همتی است نخواست چیزی بگوید.
اما از عقب نگاه های پر دردش معلوم بود که با نصف نان حتا نیم شکم هم نمیشود.
گفتم نان چاشت خوردهاید؟ گفت؛نخیر حالا میرویم نانوایی یک نان میگریم و میخوریم،این صحنه و حرکت آنها بطرف نانوایی واقعن غم انگیز ترین لحظه ی بود که دیدم.
اطفال نازنینی که باید با درس،قلم،کتابچه و کتاب و به خیال راحت باید شب روز را سپری کنند چی ظالمانه به کار های شاقه سوق داده شدند.
و چی کسانی با سرنوشت محبت و فهیم و میلیون ها جوان و نوجوان این سرزمین بازی کرد.؟ و این وضعیت اسفبار را واقعن کی ها بالای ما آوردند.؟و این وضعیت ناگوار و سرنوشت تلخ و ناامیدی و یاس چی وقت خاتمه پیدا خواهد کرد.؟ صد ها سوال دیگر ذهن هر انسان با وجدانی را می آزارد.
فوزیه صدیقی
فرحت نیوز/کابل