1EEFF3FB-3B98-4E1A-A8D5-F44991B630EA

فقر به پنج دلیل کلان فاجعه‌ به بار می‌آورد

آژیر فقر را جدی بگیرید!

عوامل فقر چیست؟
چگونه فقرزدایی کرد؟

فقر به پنج دلیل کلان فاجعه‌ به بار می‌آورد.
نخست، بحران سیاسی
ریشه‌ای ‌ترین دلیل گستردگی فقر را بحران سیاسی می‌سازد. ط.البان باید بدانند که فقر زنجیر نظام سیاسی را می‌درد و خود آن‌ها را به باوجود ایستادگی زیاد نابود می‌سازد. بحران سیاسی مادر مصبیت است. این مصیبت از میان شهروندان قربانی می‌گیرد.
دوم، بحران اجتماعی
افغانستان کشور فرهنگ‌ها، مذاهب، زبان‌ها، گذشته‌ها و امروزهای گوناگون است. نادیده‌گرفتن این واقعیتِ متبارز راه بحران اجتماعی را به صورت خودکار فراخ می‌سازد. بحران اجتماعی سبب زوال نظام سیاسی شده و در گام نخست، خدمات را آسیب می‌رساند. این نوع بحران دامن‌گیر دولت‌های می‌شود که تمامیت‌خواهی و تک‌فکری را پیشه کرده و اراده‌ی خود را بر دیگران تحمیل می‌کنند.
سوم، بحران حقوق بشری
حقوق بشر به معنای رابطه میان دولت و شهروند است. زمانی‌که شهروندان خود را در نظام نمی‌یابند، بحران حقوق بشر پا می‌گیرد. این بحران در افغانستان جوهر نظام سیاسی را نابود کرده است. زنان که پیکر یک جامعه را مکمل می‌سازند، قربانی این نوع بحران در افغانستان شده اند.
چهارم، بحران مشروعیت
سه بحران بالایی سبب بحران مشروعیت داخلی می‌شود و راه بحران مشروعیت بین‌المللی را هموار می‌سازد. بحران مشروعیت سبب می‌شود که جهان افغانستان را به رسمیت نشاسد و در نتیجه حمایت بین‌المللی محدود و حتا ناممکن شود.
پنجم، بحران فقر
وقتی چهار حلقه‌ی بحران که در بالا ذکر شد، به دور حلقوم یک نظام سیاسی بپیچد، بحران اقتصادی را به بار می‌آورد. این نوع بحران سه حادثه‌ی اجتناب‌ناپذیر را به دنبال دارد:

الیگارشی و فقدان اعتماد به حاکمیت
تشکیل ساختارهای مافیایی و سکتوری
جنگ داخلی برای زنده‌ماندن

این‌جاست که فقر سبب فاجعه‌ی کلان می‌شود. این فاجعه در گام نخست قرابانیانش را از فقیرترین‌ها می‌گیرد و آنان را دچار سرنوشت شوم می‌سازد. آن‌گاه دامنه‌ی فقر ساختارهای اجتماعی را می‌گیرد و آنان را دست‌خوش منازعات قبیله‌ای می‌سازد و سپس دولت را به شکنندگی و انزوا می‌کشاند.

اما برای برون‌رفت از فقر چه باید کرد؟

نخست، درک و تحلیل از وضعیت
تا زمانی‌که ط.‌لبان واقعیت غم‌ناک امروز را که خود یکی از مسببین آن هستند درک و تحلیل نکنند، به زنجیر بالایی بحران گیر می‌مانند.
دوم، اعتدال‌گرایی
افغانستان جغرافیای بحث‌برانگیز سیاسی دارد. در این جغرافیا ابرقدرت‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و ایدیولوژیک درگیر هستند و خواهند بود. بهترین گزینه برای رهایی از استیلا و هژمونی ابرقدرت‌ها رعایت اعتدال است.
سوم، تعامل‌گرایی
تعامل‌گرایی به معنای رهایی از بن‌بست از طریق مذاکره و استفاده از شگرد های مؤثر دیپلوماسیِ تنش‌زدایی است. وقتی شما خود و جامعه را شناختید و اعتدال را برگزیدید، تعامل به بار می‌آید.
چهارم، انسان‌محوری
شما نیاز دارید که انسان افغانستان را در محور و مبنای تعاملات ملی و بین‌المللی قرار دهید. دین برای انسان، دولت برای انسان و انسان برای انسان سبب می‌شود که هم‌گرایی اجتماعی شکل گیرد. تمام گروه های اجتماعی اعم از زنان و مردان بدون هیچ نوع تبعیض، متن و زمینه برای انسان‌بودن پیدا کنند.
پنجم، قانون‌مداری
چهار مؤلفه‌ی بالایی سبب ایجاد نظام سیاسی می‌شود. از این‌رو حاکمیت قانون باید بر همه‌ی امور مستولی شود. این‌جاست که نظام سیاسی در سیاست داخلی دارای سیستم خدماتی می‌شود و در سیاست خارجی جز جامعه‌ی جهانی می‌گردد. فقط در این صورت است که فقر و بحران ناشی از آن، جز و بخش مهمی از مسؤلیت‌های ملی و جهانی بوده و تلاش برای رفع آن میسر می‌گردد.

این یادداشت شالوده‌ای برای یک طرح است. واقعیت این‌ست که وضعیت کنونی افغانستان به سوی سناریوی بحران فقر روانه است. من به عنوان یک دانش‌جوی حوزه‌ی سیاست تلاش کرده و خواهم کرد تا برای برون‌رفت از این فاجعه روشن‌گری کنم. اما نمی‌دانم که قدرت‌مداران یادداشت‌هایم را جدی می‌گیرند یا خیر.

نویسنده:ملک ستیز